مطالب این بخش جمع آوری شده از مراکز و مؤسسات مختلف پاسخگویی می باشد و بعضا ممکن است با دیدگاه و نظرات این مؤسسه (تحقیقاتی حضرت ولی عصر (عج)) یکسان نباشد.
و طبیعتا مسئولیت پاسخ هایی ارائه شده با مراکز پاسخ دهنده می باشد.

  کد مطلب:45828 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:395

آيا ادراكات انسان ماهيت مادي دارد يا مجرد است؟
وقتي شيئي را مي بينيم سه مرتبه جريان مي يابد.
1. مرتبه حس، مراجعه حسي با شئي.
2. مرتبه خيال، اثري كه در ذهن نهاده و خيال و حافظه مي تواند دوباره بدون مراجعه آنرا تصور نمايد.
3. مرتبه تعقل، يا ادراك كلي چون ادراك خيالي جزئي است يعني بيش از يك فرد منطبق نمي شود و انطباق بر افراد كثير و يا تصور كلي كار عقل است. مثل آنكه با ديدن يك انسان معناي كلي را تصرف مي كند و بر ديگر افراد تطبيق مي دهد.
فلاسفه اسلامي قبل از ملاصدرا، به پيروي از فلاسفه يونان فقط قوه عاقله را مجرد از ماده پنداشته ولي او معتقد شد كه همه قواي باطني حتي قوه خيال از ماده مجرد است.
دليل اين بزرگان عدم تطبيق خواص ادراكات با خواص عمومي ماده است. پس دانشمندان و فلاسفه طرفدار تجرد ادراكات و روح ، نمي گويند كه اين امور از قيد هر اصل و قانوني آزاد است و تابع هيچ قاعده علمي نيست ، بلكه آنچه اثبات مي كند اين است كه روح و امور روحي خواص ماده را ندارند.
پس فعاليتهاي عصبي مقدمه پيدايش يك سلسله امور غير ماديس نه عين آنها ولي دانشمندان مادي بجاي توجه به اصل مطلب متوسل به تحليلهايي از فيزيك يا فيزيولوژي يا روان شناسي شده اند. كه اصلا از بحث خارج شده اند مثل آنكه مثلا گفته اند موقع فكر كردن تغييرات مادي در سطح مغز بيشتر مي شود. خون متوجه دماغ مي شود و مغز بيشتر غذا مي گيرد.
اما علماي دين نمونه هايي را ذكر مي كنند كه نشانه مجرد بودن ادراكات ماست. مثلا

ـ95ـ
وقتي در اراده و كراهت وهب و بغض و علم و تصديق خويش، تأمل مي كنيم، مي بينيم خو;ص م;ده، مثل تقسيم پذيري و تحول ر; ند;رند پس م;دي نيستند.
يا مطلبي را كه ادراك كرده ايم و دوباره به يادش مي افتيم و ادراك نموده و از آن غافل مي شويم و يا فراموش مي نماييم. اگر مدرك ما( همان مطالب) در هر دو حال يك واحد حقيقي نبوده و ثبات و بقا نداشت ديگر تحقق تذكر و معرفت معنايي نداشت، و همينطور داستان همه ادراكات در طول زمان چنين است با آنكه اعصاب و مغز ما با همه محتويات مادي خويش، چندين بار عوض مي شوند.
(2)دليل ديگر وحدت شخصيت ماست . يعني همين من كه از آن دم مي زنيم. اين من را 30 سال پيش هنگام كودكي هم مي گفتيم.و اكنون هم همان من است در حالي كه در اين 30 سال بارها بدن انسان عوض شده پس روح يك چيز مجرد و غيرماديست.
دليل ديگر علم حضوري است يعني علم ما به وجود خويشان جنس علم ما به يك فرش و ماشين خود نيست. اين اشياء با حس و علم حصولي درك مي شنوند و علم حضوري محتاج اينها نيست نتيجه اينكه ادراكات محصول مغز نمي باشد و اين روح است كه آنها را ايجاد مي كند و مغز تنها نقش آلت و ابزار را دارد.

(بخش پاسخ به سؤالات )

ـــــــــــــــــــــ
(1)1 و 2 ـ اصول فلسفه و روش رئاليسم، استاد شهيد مرتضي مطهري، مقاله علم و ادراك.

ـ96ـ

مطالب این بخش جمع آوری شده از مراکز و مؤسسات مختلف پاسخگویی می باشد و بعضا ممکن است با دیدگاه و نظرات این مؤسسه (تحقیقاتی حضرت ولی عصر (عج)) یکسان نباشد.
و طبیعتا مسئولیت پاسخ هایی ارائه شده با مراکز پاسخ دهنده می باشد.